برای من مردی که در برابرت بنشیند
خداست
شیفته همه گوش میشود
به صدای دلنشینات
به خندهی نابات
که دلم را چنین به کوبش وامیدارد
آن زمان که میبینمات
زبان در کامم خشک می گردد
سوزان آتشی
خداست
شیفته همه گوش میشود
به صدای دلنشینات
به خندهی نابات
که دلم را چنین به کوبش وامیدارد
آن زمان که میبینمات
زبان در کامم خشک می گردد
سوزان آتشی
رقصان به برم میگیرد
مِه افق دیدم را می آکند
در گوشام صدا میپیچد
عرق از چاک چاکام روان میشود
تنام به لرزه میافتد
پریدهرنگتر از گیاه ِ خشک میشوم
مرگ انگار میرسد
مِه افق دیدم را می آکند
در گوشام صدا میپیچد
عرق از چاک چاکام روان میشود
تنام به لرزه میافتد
پریدهرنگتر از گیاه ِ خشک میشوم
مرگ انگار میرسد
*
هکاته شه بانوی شب و خدمت کار آفرودیت