دوشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۴

لغات هرز

به نظر می رسد که از بی کلامی در لابیرنت های بی سر و ته کلمات گیر افتاده ام در
جستجوی مفری از لغات به خودشان پناه برده ام و در مدح کراهتشان می نویسم . لغاتی
که صورت سکوت را چنگ می زنند و سعی در ارائه ی تصویری دیگر از واقعیت دارند
اما من نه میلی به بیان کردنشان دارم نه چیزی در خور گفتن می یابم ، انگار تمام رمق
خویش را برای بیان از دست داده ام بیانی که با گزینش شروع می شود ، گزینش لغات
نخستین انتخاب راه بر دامنه های وسیع کلامی می بندد و هر چه لغات بیشتری برای
استخراج معنا و رسیدن به مطلوب ردیف شوند راه برای انتخاب بعدی ها تنگ تر و
لاجرم لغات محدود تر می شوند -این ظلمی است به لغاتی که مرا در به گند کشیدن دنیای
دوزخی ام مدد می رسانند تا آسوده تر مرگ را به انتظار نشینم
********* *********
این نیازی است مطلق و مقاومت ناپذیر که بی وقفه مرا در معرض بارش لغات قرار می دهد
لغاتی که منتظر شلیکی از لبه ی باریک دهانی عقوبت شده اند -دهانی که پیوسته بایست
لغات را با خشونت به گوشه و کنارریخت و پاش کند تا اندام گسترده ی سکوت رابا شلاقهای
کلامی از هم بدرد و تکه پاره کند

هیچ نظری موجود نیست: